اما چند روز قبل، روز عاشورا یاد خاطرات خوب پیاده روی تا حرم، اونم در کنار دوستان، منو یاد دوست خوب و مرحومم رضا انداخت. بعد به صرافت این افتادم تا عکسی از رضا توی اینستا بذارم و بعد یادم اومد که قبلا اینجا کمی درمورد رضا نوشته بودم.
بعد از کلی فکر یادم اومد که ادرسش چی بود. خلاصه کلی داستان داشتم تا رمز رو پیدا کنم و ...
اما مرور نوشته های دلچسب اینجا دوباره منو سر ذوق آورد تا بنویسم از خودم و اتفاقات روزمره.... باشد که اینبار همیشگی و پایدار باشد!
برچسب : نویسنده : persian2645 بازدید : 173