ادیتور تصمیم می گیرد

ساخت وبلاگ

بعضی لحظات توی زندگی آدم هست که میتونه برای همیشه توی زندگیش حک بشه. بخش های خوبش همیشه فرحبخش محسوب میشه تا جایی که حتی بعد از گذشت سالها مثلا بیست سال، ذکر و یادآوریش آرامش و لبخند بهمراه داره... حس آرامش، حس خوشبختی، حس رضایت... اینا چیز کمی نیست؛ مگه آدم از زندگی چیز دیگه ای هم می خواد؟

امشب حس کوهنوردی رو دارم که بیست متر با قله فاصله داره، سوز سرما تمام توانش رو گرفته، احساس میکنه انگشتای دستش، پاهاش دیگه خودمختار شدن، توی ذهنش هیچ چیزی نیست مدتی بظاهر مدید منجمد شده شایدم فقط نقطه پایان رو دنبال میکنه اما در هر صورت کار نمیکنه...

امشب مقالم بعد از 107 روز از ارسال نسخه اصلاح شده، به مرحله Decision started رفته و هر آن منتظرم تا ادیتور رای نهایی رو اعلام کنه. خیلی طولانی شد قاعدتا زودتر از اینها باید تصمیم می گرفت. اما چه کنم که ریش و قیچی دست خودش هست و بس. برای من جواب مقاله حاصل 5 سال رفت و آمده، حاصل دوری از عزیزان، فشار روحی و استرس مزمن، حاصل مدت ها تلاش برای یافتن ایده، پیاده سازی و رسیدن به هدف نهایی...

امشب منتظر جوابم. انگشتانم یخ زده و چشمانم فقط نوک رو میبینه.. آیا به نوک میرسیم؟

توکل به خدا.


برچسب‌ها: دل نوشته, شخصی, دانشگاه, دکترا
نوشته شده توسط محمد حسین در چهارشنبه یکم خرداد ۱۳۹۸ |
یا امام هشتم...
ما را در سایت یا امام هشتم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : persian2645 بازدید : 133 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 18:13