یا امام هشتم

ساخت وبلاگ
هفته پیش، شنبه، وقتی که داشت کلاس مبانی برنامه نویسی تموم میشد به دانشجوهای گرما زده و از حال رفته گفتم: فردا صبح سات هفت و نیم کلاس فوق العاده داریم. کار گاه کامپیوتر رو در اختیارمون گذاشتن و حتما باشید که عملی کار کنیم و این حرفا!.گفتن زوده استاد! سخته از خواب بیدار بشیم. گفتم چاره ای نیست بقیه ساعت ها پره. منم کار داریم و وظیفه ای برای کلاس فوق العاده گذاشتن ندارم، صرفا برای خود شماست. بعدم هفت و نیم که زود نیست! پرسیدم کی بیدار میشین؟ با خنده و کرشمه گقتن ده، دوازده.... گفتن توی خوابگاه نمیشه زود خوابید و تبعا نمیشه زود بیدار شد.برای اینکه مجابشون کنم، گفتم راست میگید. خوابگاه جو خودش رو داره و سخته. منم این تجربه رو داشتم. حتی بعضی شب ها تا صبح بیدار بودم و صبح سر کلاس میرفتم. آخر کلاس دختری که ماسک زده بود و فکر میکرد صداش رو نمی شنوم یا اینکه پیداش نمیکنم، گفت: واسه همینه که سر از اینجا درآوردی!.از این وقاحت بیشتر از اینکه ناراحت بشم، تعجب کردم. چقدر گستاخ و بی پروا!. بدون اینکه لحن ملایمم رو تغییر بدم و عصبانیتم جلوه نکنه، بهش نگاه کردم و گفتم از چیزی که بهش رسیدم و جایگاهم راضیم. گفت منظورم این هست که استاد شدین و این حرفا. منم برای اینکه موضوع کش پیدا نکنه، گفتم شما باید از من بهتر بشین در غیر اینصورت ضرر کردین.روز بعد ساعت هفت و نیم بعد از اون همه نطق و تمنا، نصف کلاس منجمله اون خانم غایب بودن. نوشته شده توسط محمد حسین در جمعه پنجم خرداد ۱۴۰۲ | یا امام هشتم...ادامه مطلب
ما را در سایت یا امام هشتم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : persian2645 بازدید : 70 تاريخ : سه شنبه 10 مرداد 1402 ساعت: 1:22

حکایت روزهای آخر شهریورماه، حکایت نو شدنه، شروع شدنه، اضطرابه، دلتنگیه، استرسه، زود رنجیه!هوا متغیره... مشهد که بودم نیمه دوم شهریور، عصرها همیشه یک باد سردی می وزید و برگ های چنارها رو به رقص در میاورد. منم که بچه محصل بودم ناخودآگاه یاد روزهای آخر تعطیلات و باز شدن مدرسه میفتادم... حالم بد میشد و استرس می گرفتم!هنوزم توی 37 سالگی، این حس رو دارم... روزهای کوتاهتر، سردی پاییز و عقب کشیدن ساعت ها و طولانی شدن شب ها. اینها منو افسرده میکنه. یادمه استادم می گفت این یک سندرومه! خودش هم دچارش بود.اما شاید این برچسب افسردگی، دلیل دیگه ای هم داشته باشه. اونهم از یک دوست صمیمی سابق!. قرار بود بعد از چند بار صحبت و خواهش یک جلسه کوتاه داشته باشیم تا یکسری موارد رو بمن توضیح بده. هفته قبل گفت دارم میرم هلند بذاریم هفته بعد. دیروز گفت سرم خیلی شلوغه بذاریم فردا غروب. امروز هم کلا پیامم رو بدون جواب گذاشت..رفیق! این رسمش نیست... ما روزهایی که ندار بودی کنارت بودیم. پای درد ودلهات می نشستیم. گوش میدادیم. دلگرمی میدادیم. شعر ورهات رو می شنیدیم و سردرد میشدیم. حالا، حالا که دورت شلوغ شده، جلسه پشت جلسه داری، وقت نداری... باشه. این روزها هم می گذره. شهریور هم تموم میشه. من به عقب کشیدن ساعت عادت میکنم. این سندروم هم تموم میشه. نوشته شده توسط محمد حسین در چهارشنبه بیست و سوم شهریور ۱۴۰۱ | یا امام هشتم...ادامه مطلب
ما را در سایت یا امام هشتم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : persian2645 بازدید : 79 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 7:49

امروز صبح خداخدا میکردم که وقتی زنگ میزنم، بگه: درست شده!. بیم و امید، حس عجیبی بود. قبلش دعا، نیایش، سلام، صلوات، نذر... هرچی بلد بودم، هر چی بذهنم رسیدگفتم و انجام دادم.زنگ زدم و داخلی مورد نظر رو گرفتم. یک ربع زنگ خورد و جوای نداد. خودم رو سرگرم امیرحسین کردم. نیم ساعت بعد دوباره. اینبار جواب داد!. گفت اجازه بدین تماس بگیرم و بعد آهنگ انتظار...و من ترکیبی از شوق، بیم، انتظار و دعا. صدای کارشناس من رو به خودم آورد؛ "هر چی زنگ میزنم جواب نمیدن. شمارتون رو یادداشت میکنم و یکساعت بعد بهتون جواب میدم". تشکر کردم و خداحافظی.زهرا پیغام داد "گوشت گذاشتم بیرون، میشه کباب تابه ای درست کنی؟ خیلی گشنمه". رفتم سراغ گوشت چرخ کرده و پیاز و رنده و...یکساعت گذشته بود و تقریبا مطمئن شده بودم که فراموش کرده. زهرا رسید و مشغول آماده کردن غذا بودیم، که تلفنم زنگ خورد. دوباره ضربانم رفت بالا.آقای کارشناس بود. گفت: دو تا سه ماه دیگه طول میکشه... گوش هام سنگین شد. چرا؟ باید یکسری استعلام انجام بشه که زمان میبره. من از 5 بهمن منتظرم... میدونم چی میگید، اما اینطوری گفتن. در چه مورد باید تحقیق بشه؟ من میتونم مستقیم باهاشون صحبت کنم؟ کارشناس به سردی پاسخ داد: من اجازه اینکار رو ندارم. خودتون رو اذیت نکنید و منتظر بمونید.تشکر کردم و با صورتی پر از علامت سوال به زهرا خیره شدم...این سریال انتظار، بیم و استرس و امید، کی به آخر میرسه؟ متنفرم از کارهایی که نتیجه ش خارج از توان و اراده آدمه. شما تجربش کردین؟ چقدر منتظر بودین؟ نتیجه ش تلخ بوده یا شیرین؟ نوشته شده توسط محمد حسین در یکشنبه نهم خرداد ۱۴۰۰ | یا امام هشتم...ادامه مطلب
ما را در سایت یا امام هشتم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : persian2645 بازدید : 153 تاريخ : شنبه 18 تير 1401 ساعت: 20:32

امروز تماس گرفتم. گفت هنوز هم باید صبرکنی...حداقل 40 روز دیگه!

امشب میلاد حضرت رضاست. خیلی دوست داشتم تا امروز به نتیجه می رسید. آقاجان! نگاهی، گوشه چشمی.

نوشته شده توسط محمد حسین در سه شنبه یکم تیر ۱۴۰۰ |

یا امام هشتم...
ما را در سایت یا امام هشتم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : persian2645 بازدید : 117 تاريخ : شنبه 18 تير 1401 ساعت: 20:32

امشب شب میلاد حضرت صاحب الزمان هست و چه لحظات عزیزی... خوش بحال کسانی که الان حرم امام رضا هستن دل میدن و قلوه میگیرن...خوش بحال کسانی که کربلا هستن، با همه وجود از جوار حضرت بهره میبرن... خوش بحال کسانی که حضرت ازشون راضیه... خوش بحال اونایی که میدو یا امام هشتم...ادامه مطلب
ما را در سایت یا امام هشتم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : persian2645 بازدید : 119 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 18:13

بعضی لحظات توی زندگی آدم هست که میتونه برای همیشه توی زندگیش حک بشه. بخش های خوبش همیشه فرحبخش محسوب میشه تا جایی که حتی بعد از گذشت سالها مثلا بیست سال، ذکر و یادآوریش آرامش و لبخند بهمراه داره... حس آرامش، حس خوشبختی، حس رضایت... اینا چیز کمی نیست؛ یا امام هشتم...ادامه مطلب
ما را در سایت یا امام هشتم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : persian2645 بازدید : 131 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 18:13

عجیبه که یک عده دنیا رو خیلی متفاوت از آنچه که واقعا هست میبینن. گاهی اوقات حرفایی میزنن که آدم حیرت زده میشه اصلا میمونه چه عکس العملی داشته باشه. یکی از دعاهای زیبای پیامبر، این هست که خداوندا هر چیزی رو هر پدیده ای رو همونطور که واقعا هست بمن نشون یا امام هشتم...ادامه مطلب
ما را در سایت یا امام هشتم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : persian2645 بازدید : 137 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 18:13

سلام بر امام صادق، بنده شایسته و بلند مرتبه پروردگار...

امیدوارم بجز عزاداری، در شناخت و معرفت بیشتر نسبت بشما توفیق داشته باشم.


برچسب‌ها: دل نوشته؛ مذهبی
نوشته شده توسط محمد حسین در جمعه هفتم تیر ۱۳۹۸ |
یا امام هشتم...
ما را در سایت یا امام هشتم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : persian2645 بازدید : 124 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 18:13

خب به لطف خدا دکترا هم تموم شد. دقیقا یکماه و سه روز قبل رها شدم. آخ که چه حس خوبی بود وقتی که سوالات آخرین داور هم به پایان رسید. با سرعت تمام از سن پایین اومدم و همراه دوستانم و خانواده به بیرون رفتیم تا داوران مشغول شور و مشورت بشن. اصلا برام مهم یا امام هشتم...ادامه مطلب
ما را در سایت یا امام هشتم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : persian2645 بازدید : 131 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 18:13

امسال اتفاقات عجیبی رقم خورد... تعطیلی مدارس و دانشگاه ها برای یکماه، اپیدمی یک ویروس ناشناخته، صف ماسک و مواد ضدعفونی کننده... کی فکرشو میکرد؟ چقدر دنیا عجیب و غریب شده!.  با نوشتم حال نکردم. همه ماجرا این نیست. اصلا ورودم به موضوع جالب نیست. خیلی ب یا امام هشتم...ادامه مطلب
ما را در سایت یا امام هشتم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : persian2645 بازدید : 307 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 18:13